اهمیت روانشناسی در معامله گری

اولین قدم برای ورود به بازارهای مالی را با یک پرسش آغاز می‌کنیم که ممکن است ذهن خیلی از خواننده‌گان را بعنوان کسانی که تصمیم دارند وارد بازارهای مالی بشوند درگیر کند، و سوال این خواهد بود که روانشناسی چه تاثیری در زندگی شخصی و کاری من به عنوان یک معامله‌گر در بازارهای مالی دارد.

پاسخ این است که طبق نظریه مارک داگلاس نویسنده کتاب معامله‌گر منضبط و خیلی دیگر از بزرگان بازارهای مالی تنها 20% از توانمندی افراد برای تبدیل شدن به یک تریدر موفق در بازارهای مالی به توانمندی‌ها و تسلط آن‌ها بر انواع تحلیل‌ها، استراتژی‌ها و حتی در اختیار داشتن بهترین ابزارها و 80% از توانمندی آن‌ها به شناخت کافی از خود، آگاهی و تسلط بر افکار و احساسات، مدیریت رفتارها، تصمیمات و انتخاب‌های آن‌ها وابسته است.

تجریه آقای برت استین بارگر یکی از برجسته‌ترین تریدرها و روانشناسی که بصورت تخصصی در حوزه روانشناسی تریدر در بازارهای مالی فعالیت می‌کند، ایشان در کتاب روانشناسی ترید عنوان می‌‎کند که وقتی تصمیم به شروع معامله در بازارهای مالی گرفتند بعد از تهیه مجموعه‌ای از ملزومات مورد نیاز مثل یک اینترنت پرسرعت بدون قطعی با پشتیبانی قوی، یک دستگاه بروز با سیستم سخت ‎افزاری خیلی پیشرفته، مجموعه‌ای از انواع اندیکاتورهای دقیق و شناخته شده، یک کتابخانه بزرگ شامل بهترین کتاب‌های آموزش تحلیل و استراتژی و ماه‌ها تلاش و صرف وقت و انرژی برای آموزش به محض ورود و شروع معامله در بازار تنها نتیجه‌ای که بدست آوردند شکست بود شکست‌های مداوم در بازار و از دست دادن سرمایه.

نکته اصلی دریافت آقای استین بارگر از دلایل شکست‌های خودشان در بازار که به خصوصیات روانشناختی، اخلاقی و زندگی شخصی ایشان برمی‎گردد اشاره به نظم و پایداری است.

لازم به تاکید است که این دریافت شخصی آقای بارگر پس از بررسی جزییات فرآیند معاملاتشان است چرا که بعدا در این باره صحبت خواهیم کرد که همانطور که هیچ دو اثر انگشتی در دنیا شبیه به هم نخواهند بود هیچ دو فردی با شخصیت و پیچیدگی‌های روانشناختی یکسان نیز در دنیا وجود نخواهند داشت، هریک از انسان‌ها دارای شخصیت‌ها و بارزه‌های روانشناختی متفاوتی از یکدیگر هستند و در اینجا باید به این نکته مهم اشاره کرد که به همین دلیل است که هیچ تریدری با تقلید کردن از روش و یا استراتژی دیگر تریدرهای موفق، هرگز به تریدر موفقی در بازارهای مالی تبدیل نخواهد شد.

در واقع هر معامله‌گر شخصیت مخصوص به خود را داراست و باید براساس شناخت کاملی که از خود پیدا می‎کند مدل موفق شخصی خود را بسازد. اما واضح است که نظم و پایداری نه یک مشکل در استراتژی‌ها و ابزارها که مشکلی بزرگ در رفتار، احساس، تصمیم و انتخاب ها است به این معنی که بارزه های روانشناختی مانند نظم و پایداری که ممکن است مشکل اصلی بسیاری از معامله‌گران باشند می‌توانند علت اصلی شکست‌ها در بازار علی‎رغم همه استراتژی‌های  و ابزارهای عالی مورد استفاده باشند. نکته ای که باید در اینجا به آن اشاره بکنیم این است که معامله گران مادامی که به خودشناسی نرسند و به ویژگی‌های جسمی و بدنی، ظرفیت، توانمندی‌ها و مهارت‌های خود واقف نباشند و نتوانند نقاط ضعف، افکار، احساسات، باورها، ارزش ها و اهداف خود را بشناسند نخواهند توانست به تریدری موفق تبدیل شوند.

برای تاکید بر اهمیت روانشناسی در معامله گری باید به این مثال اشاره بکنیم که  اگر ما از 10 تریدر بخواهیم با یک مقدار ثابت سرمایه، در یک شرایط یکسان محیطی، در یک شاخص یکسان معاملات یکسانی را انجام بدهند بطور قطع نتیجه حاصل از معاملات آنها یکسان نخواهد بود و دلیل واضح است: تیپ شخصیتی متفاوت این 10 نفر.

در واقع روانشناسی در ترید پایه و اساس شروع معامله‌گری در بازارهای مالی است. برای شروع معامله گری در بازارهای مالی مانند شروع به هر کار دیگری در زندگی و یا هر تصمیم دیگری که برای رسیدن به آن هدف گذاری می‎کنیم نیازمند فراهم کردن یکسری ملزومات پایه، برنامه ریزی و بنیان قوی هستیم و اینجاست که باید گفت روانشناسی پایه و اساس اصلی شروع معامله در بازارهای مالی است.

به خاطر داشته باشید که بازار نمی‌تواند به معامله‌گری که کاملاً به خود اعتماد دارد و می‌داند که در هرلحظه و تحت هر شرایطی، بهترین عکس‌العمل را برای حفظ منافع خود نشان خواهد داد، کوچک‌ترین آسیبی برساند. در محیط معامله‌گری، تمام نتایج وابسته به تصمیمات شماست و قدرت تغییر هیچ‌چیزی به‌جز ذهن خود را ندارید. تنها چیزی که برای خلق نتایج خوشایندتر در اختیاردارید داشتن ذهنی انعطاف‌پذیر است.

اگر نتوانیم هنگام معامله در بازار کنترل ذهن و عواطف خود را بدست بگیریم این احساسات، رفتار، تصمیم و انتخاب های گذشته جاگذاری شده در ضمیر ناخودآگاه ما خواهند بود که کنترل شرایط را به دست خواهند گرفت و در شرایط استرس‌زای بازار بجای ما و برای ما تصمیم‌گیری خواهند کرد و نتیجه قابل پیش‎بینی خواهد بود شکست های احتمالی.

در پایان تمامی این مقاله مبحث را می‎توان در یک جمله خلاصه کرد : ” من تا خودم را نشناسم هرگز بازارهای مالی را نخواهم شناخت. “

 

منبع: cafetrade.tv

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to Top